اولین سفر به کرج
النا جونم امروز یعنی 9 دی ماه 92 قراره من وتو و شاید خاله فاطمه بریم خونه مامان بزرگ کرج تو الان سه ماهو نیمته و من از سردی هوا خیلی میترسم. قراره یک ماهی اونجا بمونم و بابایی تنها برگرده اخه باید کارای پایان ناممو انجام بدم که خیلی عقبه مامان جونم دعا کن زودتر تموم بشه